شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

سلام خوش آمدید
شهید مرتضوی-سیدمجید

شهید سیدمجید مرتضوی
نام پدر: سیدمصطفی
تاریخ تولد: 1-9-1340 شمسی

سن:21سال

دیپلم

تاریخ شهادت : 18-12-1361 شمسی
محل شهادت : آقداغ قصرشیرین

عملیات : پدافندی

گلزارشهدا :امامزاده محمد
 البرز - کرج






نوید شاهد البرز: شهید «سیدمجید مرتضوی» که نام پدرش «سید مصطفی» است در اول آذر ماه 1340، در اردستان چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خودرا تا مقطع دیپلم ادامه داد و در دوران دفاع مقدس برای دفاع از کشورش به منطقه عملیاتی در قصر شیرین رفت و مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در هیجدهم اسفند ماه 1361، به معبود حقیقی پیوست. تربت پاک شهید در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.



نوید شاهد البرز؛ شهید «سید مجید مرتضوی» در سال 1340، در قریه «کهند اردستان» در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در تهران و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در کرج به پایان رسانید و موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. او از همان کودکی علاقه شدیدی به دین مبین اسلام داشت و نمازهایش سعی می‌کرد همیشه به جماعت بخواند و علاقه فراوانی به فراگیری قرآن داشت. فداکاری و ایثار نمونه بارز اخلاقی ایشان بوده است که به طور نمونه کمک‌رسانی به خانواده‌های مستمند و رساندن نفت در زمستان به درب منازل مردم محل بود دارای حسن اخلاق بود و همیشه معتقد بود که باید خودسازی و تهذیب نفس را از خود شروع کرد.

شهید فعالیتهای سیاسی خود را از سال پنجاه آغاز کرد و همواره با ملت مسلمان ایران به مبارزه با رژیم منحوس پهلوی ادامه داد تا انقلاب به پیروزی رسید. 

وی بعد از پیروزی انقلاب بنا به فرمان امام امت به عضویت بسیج درآمد و به روستاها مهاجرت کرد و به برادران کشاورز کمک کرد و بعد فعالیتهای خود را در جهت فرهنگی و سیاسی و غیره ادامه داد و با سپاه کرج نیز همکاری می‌کرد و به مبارزه با منافقین ادامه می‌داد هر چند که چندین بار مورد تهدید آنان قرار گرفت و حتی در چهارده اسفند ماه در دانشگاه تهران توسط عمال بنی‌صدر خائن دستگیر شد اما از مبارزات خویش دست برنداشت او همیشه دوستانش را به پرهیزکاری و تهذیب نفس دعوت می‌کرد و صد البته او  این مسأله را رعایت می‌کرد او مانند آینه بود. برای برادران مؤمنش همیشه عیب ایشان را جلوی خود او می‌گفت. شهید به فعالیتهای خویش ادامه می‌داد تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد و او در کنار تزکیه نفس یاری رساندن به خانواده شهدا و همکاری با بسیج و انجمن اسلامی تصمیم گرفت در تاریخ سیزدهم آذر ماه 1361، به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل رهسپار شود زیرا که او علاقه شدیدی برای رفتن به جبهه داشت و او رفت و پس ازسه ماه مبارزه خستگی‌ناپذیر بر علیه مزدوران بعثی در روز چهارشنبه هیجدهم اسفند ماه 1361،  در ساعت یازده صبح در منطقه آقداغ قصرشیرین هدف خمپاره دشمن سفاک قرار گرفت و پس از سالها انتظار و تلاش خستگی‌ناپذیر به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود رسید و به لقاءالله پیوست.  تربت پاک شهید در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.


نامه به یادگار مانده از شهید«مجید مرتضوی»:
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با سلام به شهیدان به خون خفته اسلام .
سلام علیکم به پدر و مادر عزیزم و دوست‌داشتنی و خوب من سلامتی شما عزیزان را از خداوند تبارک و تعالی خواستارم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و تندرست باشید. اگر از احوالات فرزندتان مجید خواسته باشید ملالی ندارم و سالم و سلامت می‌باشم و دعاگوی شما عزیزان می‌باشم و همیشه به یاد شما می‌باشم حال جلال عزیزم چطور است انشاءالله که حالش خوب است و درسش را می‌خواند و همیشه حرف مادرش را گوش می‌کند و حال طاهره و فاطمه هم که حتماً خوب است و سلام مرا به زینب و سیدحسین برسانید حال سرباز حسن هم که حتماً خوب خوب است و سلام مرا به این برادر سربازم برسانید.
 پدر و مادر عزیزم! من در اینجا که هستم. کارم خیلی خوب است و بهتر می‌توانم خدمت به اسلام بکنم و قلب صدامی‌ها را با این گلوله‌ها نشانه می‌گیرم و ان شاءالله راه کربلا باز می‌شود به زودی زود و همگی عازم کربلا حسینی می‌شویم و سلام را به پدربزرگ برسانید. سلام مرا به خاله و خانواده‌اش برسانید سلام مرا به همسایه و دوستان و آشنایان برسانید دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما عزیزان.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. جنگ جنگ تا پیروزی 
ساعت 10 شب در داخل سنگر هفدهم بهمن ماه 1361


مروری بر وصیت نامه شهید«سید مجید مرتضوی» :

با سلام به رهبرکبیر انقلاب اسلامى حسیـن زمان پیرجماران و امید مستضعفان و قلب تپنده امت شهید پـرورایران و درود بر شهیدان از صدر اسلام تا کربلاى ایران.

اول وصیتـى دارم به این امت شهید پرور و خداجو که پروانه وار به دور امید مستضعفان خمینى کبیر بگردید و لحظه‌اى دست ازیارى این حسین زمان برندارید که همیشه و درهمه حال دست از امام و روحانیت مبارز برندارید. چراکه همین روحانیت بودند که آمریکا و استکبار جهانى را ازاین مملکت اسلامى بیرون راندند. دست از این انقلاب خدایى برندارید که خون شهیدان زیادى بر این نهال نوپاى اسلام ریخته شده است و تا جـان در بدن دارید از امام سازش ناپذیر و قاعده عظیم الشأن برمدارید و دعاى همیشگى شما این باشدکه خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار و این انقلاب‌را به انقلاب حضرت مهدى (عج)متصل کنید.

همیشه به یاد خدا باشیدکه قرآن مى‌فرماید:«الا بذکر الله تطمئن القلوب» دل‌ آرام گیرد به یاد خدا و چند کلمه اى با پدر و مادرعزیزم و اى شما که فرزندانتان را در راه اسلام و رهبـر داده اید، ناراحت نباشید زیرا که این امانتى بود در نزد شما و خداونـد را شکر کنید که توانستـه اید در این دنیا به او برگردانیـد.

مبادا اشـک بریزید و لباس سیاه برتن کنید که دشمن شاد شـود. مرا در امام زاده محمد دفن نمایید و بالاى قبرم نایب جدم حسین (ع) را نصب کنید و به یاد خدا و اسلام و انقلاب وامام باشید. خدایا امیدوارم توانسته باشم که با خون ناقابـل خود جزء خونهایى که چون سیل درخت اسلام را آبیارى مى کنند شـده باشم.

والسلام






نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات