«شب عملیات»، نماد، شاخص و اصطلاحی رایج در طی هشت سال جنگ بین عموم رزمندگان بهویژه رزمندگان داوطلب جبهه یعنی بسیجیها بود. شب عملیات، منظر و دیدگاهی است که میتوان با آن به عمق جنگ و جنبههای متعدد آن راه یافت. از دیدگاه صرفاً نظامی، بازروایی شب عملیات یعنی: بررسی چگونگی اتخاذ تصمیم و ابلاغ دستورهای عملیاتی از مرکز فرماندهی به قرارگاه و یگان جزء و انجام عملیات آفندی (حمله) و همچنین برگشت گزارش کار به مرکز فرماندهی». امّا در جنگ دفاعی ما در برابر تهاجم عراق، جنبهها و ابعاد جنگ، پیچیدهتر و فراتر از جنگ معمول و کلاسیک است و نمیتوان در گزارشها تنها به گردآوری و ارایهٔ محاسبات عددی و معادلات نظامی اکتفا کرد. اراده و انگیزهٔ رزم، نقشی عمده و اساسی در سرنوشت عملیات نظامی داشته و باید از نظر فردی و اجتماعی به طور کامل به آن توجه شود؛ کاری که کمتر شده است: اینکه این نوجوان یا آن پیرمرد، این کاسب یا آن دانشآموز و دانشجو، هر یک از دل خانوادهای با هزار خاطره و قصه، دل از شهر و دیار و کسب و کار خود بریده و جان در طبق اخلاص نهاده و بیواهمهای از آیندهٔ نامعلوم خویش، پا در راه حوادث گذاشتهاند. کتاب اصغر کاظمی احوال و ماجرای کوچکترین واحد نظامی یک رزمنده در شب عملیات را که در جبهه مدتی با همرزمانش زندگی جمعی داشته و با اعمال و اقوال یکدیگر آشنا شدهاند، روایت کرده است تا نسل حاضر و آتی بدانند که هزاران رفته و راهیافته به جبهه و جنگ، از کجا آمدهاند، چه افکاری در سر داشته و چه کردهاند. این کتاب داستان خاطرات شب عملیات را در دستهای از گروهان یکم گردان حمزه از لشگر ۲۷ محمد رسول الله روایت میکند که در عملیات والفجر هشت در جادهٔ امالقصر در عمق هفده کیلومتری جبههٔ دشمن و در نزدیکی مرز عراق با کویت در شب ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ با بخشی از ارتش عراق درگیر شد. گردان حمزه آن شب با دو گردان پیاده مکانیزهٔ دشمن جنگید و طرفین درگیری، متحمل تلفاتی سنگین شدند. این درگیری در ۱۰.۲۰ دقیقهٔ شب ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ برابر با ۲۲.۲۰ دقیقهٔ روز ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ شروع شد و دستهٔ یک در آن شب عملیات چهارده نفر شهید داد.