اوهووی ملت! رد شدن هر نوع خواننده از داستانهای دار و دستهٔ من قدغنه! شرایط واسهٔ هر دو دسته، خوانندهٔ کمحوصله و پُرحوصله، حسابی جفت و جوره. کمحوصلهها از هر جای کتاب عشقشون کشید داستانی انتخاب کنن و بخونن. البته، پُرحوصلهها با خوندن کُل مجموعه اجازهٔ ورود به ماجراهای تودرتو رو پیدا میکنن قربون. رفیق جبهه و جنگ شما، دارعلی!
از متن کتاب:
یکهو، لاستیک سمت چپ تویوتا روی مین گوجهای میرود. چرخ میترکد و میکروفن گوشتکوبی و دندان مصنوعی حاج صلواتی میافتد و ماشین لت و لو میخورد و عین آدمهای سکتهزده یککول میشود. دار و دستهٔ یکم دور ماشین گرد و گلوله میشوند. حاجی صلواتی، رنگپریده، نفس عمیقی میکشد و هول هولکی دندانش را جا میزند توی دهنش. میکروفن گوشتکوبی را برمیدارد و نطق میکند: «صلوات ... توجه! توجه!»
بعد، انگار به دنبال مقصر میگردد، با تارهای صوتی لرزان و خشدار هوار میکشد: «آی تخریب! جون ننهت، با این مین خنثی کردنت!»
جملهٔ قصار حاج صلواتی عین توپ توی لشکر میپیچد و دهان به دهان نقل محفل عام و خاص جبهه میشود. بعد از این اتفاق، هر کس از راه میرسد و خرده بُردهای با بچههای زبر و زرنگ تخریب دارد جملهٔ حاج صلواتی را تکرار میکند: «آی تخریب! جون ننهت با این مین خنثی کردنت!»
بیشتر از همه گردان فجر با واحد تخریب کُرکُری دارد و پی هر فرصتی کله به کلهٔ تخریبچیها میگذاریم.
بالاخره زمانی که گردان و واحدهای لشکر جبهه را تخلیه میکنند و برای بازسازی به پادگان چکمه بازمیگردند حاج صلواتی هم به مأموریت دوم خود عمل میکند و صبح و ظهر و غروب، پیش از اذان، داخل پادگان میچرخد و با بلندگوی دستی، با لهجه و اصطلاحات ابتکاری، برای واحدها و یگانها، قوطی قوطی، روحیه پرتاب میکند.
فهرست مطالب کتاب
گربۀ بُراق حنایی
آتشبس!
دزد جوشن
گردان بلدرچینها
مُهر تبعید
رقص دژ
ساموراییِ مجنون
پینوکیو هم آدم شد
لببشقابی
یگانِ قاطرریزه
دوقلوی سیامی
مسقطی ریشنقرهای
زیلوی خنده
حرف حساب، تسویه حساب
کیسۀ خواب
روح مش رجب
طلسم