شهیدسیدتقی شجاعی
نام پدر: سیدمحمد
تاریخ تولد: 8-12-1343 شمسی
محل تولد: گیلان - رشت
تاریخ شهادت : 22-7-1361 شمسی
سن:18
اول دبیرستان
محل شهادت : سومار
عملیات مسلم بن عقیل
گلزار شهدا: امامزاده محمد
البرز - کرج
هشتم اسفند 1343در شهر رشت به دنیا آمد. پدرش سیدمحمد و مادرش مریم نام داشت. دانش آموز اول دبیرستان بود. از سوی بســیج در جبهه حضور یافت. بیســت و دوم مهر 1361 در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده محمد کرج قرار دارد
«سیدتقی شجاعی» در سال ،1343 هجری شمسی در شهر رشت در خانوادهای مسلمان و تهیدست چشم به جهان گشود و به همین دلیل و برای کمک به خانوادهاش شهید در حین درس خواندن کار نیز میکرد. کار وی کمک آشپز بود و فوقالعاده راضی بود که از این راه میتواند کمکی به پدر و مادرش بنماید تا اینکه انقلاب شد و بعد از اینکه به فرمان امام بسیج بیست میلیونی تشکیل شد. وی در بسیج محل ثبتنام کرد و بعد از مدتی خدمت در بسیج عازم جبهه سومار شد و به لقاءالله پیوست.
شهید «سیدتقی شجاعی» بسیار با ایمان بود و عشق عجیبی نسبت به امام داشت به خواهرانش سفارش میکرد امام را دعا کنید و به مسجد بروید و همیشه به دوستانش میگفت که جبهه را خالی نکنید. شهید در بسیج بسیار فعالیت داشت و در برگزاری مراسمهای انقلابی و مذهبی فعالیت میکرد و به نگهبانی در محل میپرداخت و با شروع جنگ تحمیلی در پی آموختن یک دوره نظامی به منطقه «سومار» اعزام شد و بعد از 10 روز پیکر پاکش را میآورند و به لقاءالله میپیوندند و شربت شهادت را مینوشند.
فرازی از وصیت نامه شهید را در ادامه می خوانید:
بسم الله الـــــــــرحمـــن الـــــر حـیــم
«ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
گمان مبرید آنهایى که در راه خدا کشته می شوند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزى می خورند.
شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع و شهادت مقطعى از حرکت تکاملى است که انسان به وجود مطلق می پیوندد هیچ اجبارى در این انتخاب نیست که پیدا شدن راه رشد و انسانیت از طغیان و زبونى و آینده در قالب انتخابى سرنوشت ساز تشکیل خواهدگرفت و ملاقات حق متضمن کوشا بودن و به سوى او کوشیدن است.
سلام بر رهبر کبیر انقلاب و یارى کننده مستضعفان و درود بر شهیدان گلگون کفن و رزمنده در جبهه هاى حق علیه باطل .
وصیت اینجانب به برادران و خواهران رزمنده و مسلمانان این آب و خاک این است که کسى که در راه خدا کشته شود هرگز نمى میرد بلکه زنده است و نزد خدا روزى مى خورد .
هرکس که به جبهه حق علیه باطل مى رود از سوى آگاهى و ایمان قوى به آنجا مى رود و هیچ زورى او را به جبهه نفرستاده است بلکه خود آن فرد است که به حرف خدا گوش داده و ایمان و الله را انتخاب کرده و به سوى آن پرواز مى کند .
زور در مورد ایمان معنى ندارد پس من وظیفه شرعى خود دانسته که تا ایمانى که به خدا و روز قیامت داشتم پا به عرصه جهاد کنم که شاید خدا یاریمان گردد و توانستم از گناهان پاک شویم و به وعده خودمان عمل کرده باشیم.
چند وصیت به پدر و مادرم و آشنایان عرض می کنم با همدیگر مهربان باشید و اتحاد و یگانگى داشته باشید پشتیبان ولایت فقیه باشید در خط امام قرار بگیرید.
اى پدر و مادر عزیزم مراحلال کنید که من نتوانستم به پیش شما باز گردم خواست خداوند متعال بود که من برنگردم.
اى پدر و مادر عزیز با همسایگان مهربانى و عطوفت داشته باشید به خانه دوستان و همسایگان بروید و کینه را از دل خود بیرون کنید.در مسجد سینه زنى ها را برپا کنید که این زجر و ناله ها شما را به پیروزى مى رساند.
اى مادر و پدر عزیزم که مرا بزرگ و تربیت نموده اید. من مى دانم که باعث ناراحتى و زحمات شما بوده ام مرا ببخشید و از زحمات بسیار شما بسیار سپاسگزارم.
اى مادر شیرت را حلالم کن. خدا از تو راضى باشد. اى پدر و مادر کینه و حسد را از خود دور کنید که در این دنیا دو چیز باقى مى ماند؛ خوب و بد پس اینها (بدى ها) را از خود دور کنید و با هم مهربان باشید.
وصیت دیگر من این است من را در «امامزاده محمد کرج» دفن کنید در ضمن آن دوچرخه را فروخته و پولش را به حساب جنگ زدگان بگذارید. خداوند به شما صبر و پایدارى عنایت بفرماید دیگر سفارشى ندارم.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار.
والسلام
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران و سلام بر شهیدان در خون خفته
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری