شهید جعفر آصفی یزدی
نام پدر: عبدالحسین
تاریخ تولد: 8-10-1340 شمسی
محل تولد: تهران
مقطع تحصیلی:دیپلم
تاریخ شهادت : 4-1-1361 شمسی
سن:21سال
محل شهادت : رقابیه
عملیات:فتح المبین
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه:24 ردیف:120 شماره مزار:47
تهران
زندگی نامه
شهید آصفی، در سال 1340 در تهران متولد، و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم اقتصاد در سال 1359 به اتمام رسانید و با پایان یافتن تحصیلات، با وجودی که علاقه زیادی به درس داشت نظر به موقعیت ایران، و هجوم قوای صدام به خاک ایران، عازم به خدمت مقدس سربازی شد و از ابتدای جنگ، بعد از 2 ماه دوره تعلیمات، ابتدا در اهواز و سپس همراه دیگر یارانش به جبهه شوش اعزام شد و در تاریخ، 1361/01/04 در جبهه رقابیه به شهادت رسید .
او آن قدر به خدمت و مبارزه در جبهه علاقه داشت که به گفته همرزمانش از مرخصی خود چشم پوشی می نمود و اغلب در جبهه میماند، و در مرخصی ها نگران بود که مبادا عملیاتی در منطقه بشود و او جا بماند، به همین دلیل بعد از 2 ماه که از آخرین مرخصی او میگذشت برای دیدن پدر و مادر خود مدت 15 روز مرخصی گرفته و عازم تهران میشود و 5 روز بیشتر از مرخصی او نمیگذرد که با شنیدن شروع عملیات عازم جبهه میشود به راهی را که قبل از حرکت به مادر خود گفته بود میرسد .
در تمام دوران خدمت مقدس سربازی، فعالیت چشم گیری که در خور یک سرباز اسلام را داشت و در حدی که در توانش بود هر مأموریت و مسئولیتی که از طرف فرماندهانش به عهده او محول میشد به نحو احسن و شایسته انجام میداد و طبق نامهای، فعالیت هایی در ستاد تبلیغات و تیم سیاسی ایدئولوژیک داشته و هماهنگ کننده برنامه تبلیغات قسمت خودش بوده است .
این شهید گرانقدر، علاقه زیادی به خدمت در سپاه پاسداران داشت، لذا تقاضای انتقال به سپاه را نمود که سعادت یار او نشد و به لقاء الله پیوست، او به مادر خود گفته بود مادر میخواهم شهید شوم ولی میدانم که آن قدر گناه دارم که پیش خدای خود خجلم، ولی از خدا میخواهم در موقع مردن و شهادت آن قدر مرا عذاب دهد که پاک از این دنیا بروم ولی به گفته همسنگرش در لحظهای که ترکش خمپاره به او اصابت میکند بلافاصله اندکی بعد به راهی که مدت ها در انتظار آن یعنی شهادت بود میرسد و همزمان با اتمام مرخصیاش در مورخه 1361/01/09 در بهشت زهرا ( س ) در خانه ابدیش به خاک سپرده میشود .
وصیت نامه
وصیت من، وصیت تمام شهیدان در راه خداست، یعنی این که می خواهم همه شما ادامه دهنده راهم باشید ان شاء الله تا ظهور حضرت مهدی ( عج )
چیز دیگری که از تک تک شما می خواهم این است که اگر کوچکترین بدی از من دیدید حلالم کنید، مخصوصاً شما مادر و پدرم .
دیگر این که برای پیشرفت در کارهایتان صبر و مقاومت پیشه کنید و نماز به پا دارید و به ذکر خدا مشغول باشید، همگی سعی کنید که شناخت خود را نسبت به امام زمان ( عج ) و نایب او بیشتر کنید.
این نوشته ای که الان دارم می نویسم در هوای خیلی تاریک است و چند قدمی دیگر به دیدار خدا ندارم، باز می گویم وصیت من، وصیت امام حسین ( ع ) است .
دیگر این که در مرگ من که ان شاء الله خدا آن را شهادت قرار دهد، گریه مکنید و مراسم عزاداری مرا مثل مراسم جشن دامادیم برگزار کنید، کوچکترین ناراحتی به خود راه ندهید تا منافقان و دشمنان سوء استفاده کنند .
پدر و مادر عزیزم، اگر من به شهادت رسیدم برای من گریه و شیون نکنید، بلکه برای مظلومیت آقا ابا عبدالله الحسین ( ع ) گریه کنید و از این که من قدر زحمات شما را ندانستم و شما را خیلی اذیت کردم مرا ببخشید و حلال کنید، برای رزمندگان اسلام و برای پیروزی آنها دعا کنید .
ای امت شهید پرور همواره قدر امام عزیزمان را بدانید و همواره پشتیبان او باشید و در پشت سر او حرکت کنید .
می بخشید که جملات بریده بریده است، چون فرصت و مکان مناسب نیست و دیگر این که خیلی دوست دارم که مرا در بهشت زهرا سلام علیها دفن نمایید
دفتر دبیرخانه دبیرستان