شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

سلام خوش آمدید
شهید حسینی نژاد-سید یحیی

شهید سیدیحیی حسینی نژاد
نام پدر: سیدمحمد
تاریخ تولد: 2-8-1340 شمسی
محل تولد:
تاریخ شهادت : 28-6-1361 شمسی
محل شهادت : کرج
دلیل شهادت :درگیری با منافقین
گلزار شهدا:امامزاده محمد

البرز - کرج

نویدشاهد البرز:

شهید پاسدار«سیدیحیی حسینی نژاد» در سال 1340، در شهرستان کرج در خانواده ای مذهبی اما مستضعف بدنیا آمد. او در دو سالگی پدر خویش را از دست داد و از همان دوران کودکی طعم تلخ زندگی و محرومیت را چشید و با درد بی پدری رشد نمود. او با اینکه فرزند ارشد خانواده بود و می بایست برای در آمد خانواده کار کند و لیکن هیچگاه علاقه ای را که به درس و تحصیل داشت فراموش نکرد و همراه با کارکردن به درس خواندن نیز پرداخت و تا دوم متوسطه در رشته اقتصاد ادامه داد ولی باز هم به علت فشار زندگی و به علت اینکه سرپرستی مادر تنها برادرخویش را عهده داربود و نتوانست به تحصیل ادامه دهد و جهت چرخاندن چرخ زندگی به کارگری پرداخت و با شروع انقلاب اسلامی از آنجا که در خانواده ای مذهبی رشد کرده بود و طعم محرومیت را بیشتر از هرکسی دیگر در زندگی چشیده بود به صف مردم غیور پیوست و برای پیشبرد اهداف انقلاب شبانه روز تلاش کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی به خدمت در آمد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت رسمی این ارگان در آمد.

شهید سید یحیی چندین ماه متوالی به همراه برادر شهید «سعید آخوندی» ودیگر برادران سپاه مبارزه خستگی ناپذیری علیه قاچاقچیان و مفسدین آغاز کرد و سپس به مدت دو ماه برای جنگ با ضد انقلابیون و اشرار به کردستان اعزام شد و با شروع جنگ تحمیلی عازم آبادان شد و پس از عزیمت در واحد اطلاعات سپاه به خدمت مشغول شد و به مبارزه با منافقین و مزدوران داخلی پرداخت.

او درکشف بسیاری از خانه های تیمی و دستگیری صدها تن از منافقین اصلی و در درگیریهای مختلف نقش بسیار فعالی داشت و سرانجام در تاریخ بیست و هشتم شهریور 1361، این عاشق الله و این پیرو راستین خط رهبری و ولایت فقیه در راه مبارزه با آمریکا و مزدوران داخلی اش در هنگام دستگیری یکی از اعضای کادر رهبری منافقین در خانه تیمی واقع در فردیس کرج مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت که همانا آرزویش را داشت رسید و به لقاءالله پیوست


دفتر دبیرخانه دبیرستان

https://s27.picofile.com/file/8458385642/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C.jpg








https://s26.picofile.com/file/8458400600/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF.jpg


https://s26.picofile.com/file/8458400626/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF.jpg


https://s27.picofile.com/file/8458400634/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF1.jpg


https://s27.picofile.com/file/8458400642/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF.jpg

شهید سید یحیی حسین نژاد در یکی از درگیریهای خانه تیمی منافقین در فردیس به درجه رفیع شهادت نائل می شود.

 شهید سید یحیی حسین نژاد را خداوند پس از 20 سال انتظار به مادر و پدر وی داد و بنا به خوابی که مادر وی دیده بود یقین داشت که یکی از پسرانش مقام شهادت را از آن خود خواهد کرد.

مادر که سالهای زیادی را به نذر ونیاز و ارائه حاجت به در خانه اهل بیت رسول (ص) پرداخته بود ، شبی ، خانمی جلیل القدر را در خواب می بیند و آن خانم وی را به باغی پر از گل و ریحان برده و دو دسته گل محمدی را چیده وبه وی هدیه میدهد.
آن بانوی بزرگ به مادر شهید میفرماید از این دو دسته گل محمدی ، یک دسته گل را باید برگردانی زیرا به صورت امانت به تو داده میشود و از آن پس بود که مادر شهید میدانست و یقین داشت که یکی از فرزندانش شهید خواهد شد.
روز شهادت زمانی که دوستان و سپاهیان برای دادن خبر شهادت سید یحیی به نزد مادر وی میروند ، این شیرزن عارفه ، زینب گونه  و شاکرانه شهیدش را قربانی راه خدا و خود را مفتخر میخواند که امانت پروردگار را به خوبی برگردانده است.
شهید سید یحیی حسینی نژاد 7 ساله و برادر وی 7 ماهه بود که پدر در تصادفی مشکوک به دست یکی از عوامل ساواک راهی دیار باقی می شود و از این جهت سید یحیی برای برادر کوچک خود پدر و مرد خانه برای مادر و در تمامی سالهای پس از آن انس و الفت مادر و سید یحیی برای دیگران دیدنی و شنیدنی می شود.

سید عزیز حسین نژاد برادر شهید سید یحیی حسین نژاد می گوید : برادرم با وجود اینکه خود نوجوان بود ، تمام تابستانها را مانند مردان نان آور خانه کار میکرد و حتی در تابستانی که ماه مبارک رمضان بود با زبان روزه روزهای طاقت فرسا را روزه میگرفت و از کار سخت رویگردان نبود.
وی افزود : هرگز از یادم نخواهد رفت که برادرم ، پدرانه ، تمامی پس انداز خود را از کار طاقت فرسا داد تا برایم دوچرخه ای بخرد تا من حس نداشتن پدر و حامی را کمتر احساس کنم.
برادر شهید گفت : روزی با سید یحیی و دوستانش بر سر مزار شهید خوشرفتار در امامزاده محمد(ع) کرج رفته بودیم ، یکی از حاضران گفت کنار شهید خوشرفتار خالی است ، تا ببینیم که جای کدام شهید دیگر جنگ خواهد بود که در این لحظه شهید سید یحیی گفت اینجا جای من است.

  روایت جالب از مهمانان شهید در روز تشیع پیکر پاکش

سید عزیز حسین نژاد خاطره جالبی را از روز تشیع شهید سید یحیی حسین نژاد روایت میکند و می گوید تمامی اتفاقات روز تشیع پیکر پاک شهید ، از راه افتادن دسته های عزاداری تا حضورلاتهای داش مشتی تهرانی و سوگواریشان در مراسم شنیدنی است.
برادر شهید تعریف میکند : در مراسم تشیع برادرم سه اتوبوس و یک مینی بوس که حدود 160 نفر از لاتهای تهران را حمل میکرد حضور پیدا کردند و این افرادی که اگر یکدیگر را در خیابانی می دیدند خنجر خود را تا دسته در شکم هم فرو میکردند ، در مراسم عزاداری شهید دو شادوش هم شرکت داشتند و با همان هیبت مخصوص به خود و دستمالهای یزدی به گردن همچون طفل مادر مرده می گریستند.
وی توضیح میدهد : سید یحیی مسئول مبارزه با مواد مخدر بود و منش ، مهربانی و مدارایش با خلافکاران ایشان را اینچنین مرید و مشتاق ساخته بود و الحق که مومن باید اینچنین باشد.
شهید مهدی شرع پسند مژده شهادت برادرم را میرساند


سید عزیز حسین نژاد در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد : شهید سید یحیی حسین نژاد روز شهادت ساعت 7 ونیم صبح از منزل خارج میشود و ساعت 9 خبر شهادت وی را شهید مهدی شرع پسند می رساند .
وی می افزاید : در آن زمان با وجودی که حس میکردم دوباه یتیم شده ام ونایی در پاهایم برای ایستادن نیست ، تنها توانستم انا لله و انا اله راجعون بگویم و در آن لحظه حس کردم با گفتن این عبارت آرامشی عجیب در دلم رخنه کرده است که میتواند تا حدودی دردم را تسکین دهد.
وی در ادامه سخنان خود اظهار می کند : برادرم بسیار قوی و با اراده بود و تنها در دو مقطع یعنی اعزام رزمندگان به جبهه و زمان تشیع و برگزاری مراسم شهادت دوستان شهیدش ، بیقراری میکرد و این بی قراری به حدی بود که من و دیگران طاقت از کف میدادیم و برایش آرزو میکردیم به آرزویش یعنی شهادت نائل شود.
سید عزیز می گوید : تنها در این دو مقطع بود که حسرت و آرزو در شهید موج میزد و حالات چهره اش توصیف ناشدنی بود.
بوی شهادت و وصال معشوق شهید را بیقرار رفتن کرده بود

برادر شهید اظهارکرد: سه روز قبل از شهادت برای یک مسافرت یک هفته ای به شهر شفت در شمال منزل یکی از دوستان برادرم رفته بودیم ، مهمان نوازی و محیط دلپذیر ، ولی سید یحیی بی قرار بود و روز دوم سفر گفت نمیتواند بماند وعزم برگشت نمود .
وی ادامه داد: منافقین چندین بار به جان سید یحیی سوء قصد کرده ولی موفق نمیشدند ، آنان از تعقیب و گریز گرفته تا انداختن نارنجک به داخل منزل شهید را امتحان میکنند و از آنجا که وی مبارزی زیرک و فرز بود اعلام میکنند که ترور سید یحیی امکان پذیر نیست ، زیرا رفت و آمد های وی بی نظم انجام میشود.
سید عزیز حسین نژاد با بیان اینکه شهید سید یحیی در یکی از درگیریهای خانه تیمی منافقین در فردیس به مقام عظمی شهادت نائل میشود افزود :خلوص ، توجه به نماز اول وقت حتی در دشوارترین لحظات ، دستگیری پنهانی از مستمندان ، علاقه فراوان به نماز شب و قرائت زیارت عاشورا ، امر به معروف نمودن با زبانی مهرابانه و اندیشه ای بزرگوارانه از خصوصیات بارز شهید سید یحیی بود و قطعأ تمامی شهدا اینچنین بودند که لایق شهادت شدند .

منبع:تیتر یک

۴۸بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات