شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

شهیدستان کرج

یادمان شهدا و رزمندگان دبیرستان شهدای انقلاب

سلام خوش آمدید
شهید احمدی-محمد

شهید محمد احمدی
نام پدر: علی اکبر
تاریخ تولد: 3-12-1346 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
تاریخ شهادت : 19-10-1365 شمسی

رجعت پیکر 11-11-1365

سن:19

سوم نظری

محل شهادت : شلمچه

عملیات کربلای 5

 لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

 گردان علی اکبر علیه السلام

مسئولیت: کمک آرپی‌جی‌زن-غواص

گلزار شهدا: بی بی سکینه
تهران - شهریار - صفادشت




در سال 1346 در کرج دیده به جهان گشود، او در زمان اوج گیری انقلاب در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل بسیج به عضویت این نهاد مردمی در آمد و چند ماهی را در بسیج مشغول به کار شد و پس از شروع جنگ تحمیلی از طرف بسیج به جبهه های حق علیه باطل شتافت، ایشان برای بار سوم بود که به منطقه شلمچه اعزام گردید و سرانجام در روز نوزده دیماه 1365 در عملیات کربلای 5، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پهلو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی که به عنوان غواص کمک آر پی چی زن در عملیات کربلای ۵ حضور یافته بود در همان مرحله اول عملیات، زمستان ۱۳۶۵ در اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید. پیکر پاک ایشان پس از ۱۹ روز تفحص شده و جهت تشییع به کرج منتقل گردید.

















رزمنده میثم کمال زاده-شهید محمداحمدی



 ایستاده از چپ شهید محمد احمدی - برادر میثم کمال زاده - برادر قاسمی

نشسته از چپ برادر حمید سلطانی - برادر اکبر صدوقی



شهید محمد احمدی و شهید محسن ابراهیمی



شهید «محمد احمدی» در سال 1346، در کرج در یک خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خویش را در آغوش گرم و پر مهر و محبت خانواده سپری کرد و از همان کودکی نشانه نور ایمان در ظاهر ایشان نمایان بود تا این که  به سن هفت سالگی رسید و برای به دست آوردن کسب علم و دانش پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدایی و راهنمایی را در محمد شهر کرج با موفقیت کامل به پایان رساند و ترک تحصیل نمود و برای این که کمک خرج پدرش شود به کار های گوناگونی پرداخت تا بتواند پول تو جیبی خودش را در بیاورد. خیلی بنده پاک و معصومی بود.

یک رنگ و اخلاق نیکویی داشت هیچ موقع نمی خواست کسی از دست او رنجیده شود حتی کودکان او در زمان اوج گیری انقلاب در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل بسیج به عضویت این نهاد مردمی در آمد و چند ماهی را در بسیج مشغول به کار شد و پس از شروع جنگ تحمیلی از طرف بسیج به جبهه های حق علیه باطل شتافت. ایشان برای بار سوم بود که به منطقه «شلمچه» اعزام گردید وی که به عنوان غواص کمک آر پی چی زن در عملیات کربلای ۵ حضور یافته بود در همان مرحله اول عملیات، زمستان ۱۳۶۵ در اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید. پیکر پاک ایشان پس از ۱۹ روز تفحص شده و جهت تشییع به کرج منتقل گردید.

فرازهایی از وصیت نامه نگاشته شده شهید:

به نام آنکه جانم از اوست و به نام انکه زنده می کند و می میراند.

می روم زین خانه زین جای ویران می روم

بی سر و سامان دنبال سامان می روم

من که زین سرا روزی روم جای

از چه سرگردان باشم الان می روم

بسته ام بار سفر اماده از رحیل

هر زمان پیک خدا آید شتابان می روم

خدایا دلم گرفته است از این که نمی توانم به جبهه روم ولی تو ای خدا ! مرا از مرگ در بستر نجات ده.

توفیق شهادت را نصیبم کن تا راه سرخ مولایم حسین را ادامه دهم و از رهروان راه پاکش باشم.

به رهبرم سلام برسانید و بگویید اگر نمی توانم در جبهه بجنگم در پشت جبهه به اسلام عزیز خدمت می کنم.

به پدر و مادرم :

اگر نتوانستم در طی این عمر کوتاه خود وظیفه ام را نسبت به شما ادا کنم مرا ببخشید. زبان من قاصر است از بیان کردن زحماتی که شما برای من کشیده اید. ان شاءاله خداوند به شما اجر اخروی دهد.

به برادرانم :

از این برادر کوچک خود بشنوید و هر جا که هستید و هر عملی که انجام می دهید فقط و فقط رضای خدا را در نظر بگیرید که خدا با شماست.

به خواهرانم :

سعی کنید که در زندگیتان زینب وار زندگی کنید. الگویی باشید برای دیگران و به زندگی مادی دلبستگی پیدا نکنید که این دنیا فانی است.

به برادران انجمن اسلامی :

سعی کنید که به معنای واقعی انجمن اسلامی باشید تمام دستورات اسلام را عمل کنید و راه شهدا را ادامه دهید و پیام مظلومیت انها را به گوش جهانیان برسانید.

در اخر از طرف من از تمام کسانی که مرا می شناسند حلالیت بخواهید.

«الهی الهی حتی الظهور المهدی احفظ لنا الخمینی»

«اللهم انصرناعلی القوم الکافرین»


خاطره به نقل از مادر شهید :

روز بیست وهشتم صفر بود که نذری داشتیم شهید محمد به من گفت که چند تن از دوستانم را دعوت کرده ام من خوشحال شدم و برای آنها سفره ای تهیه کردم و برایشان غذا بردم خیلی آرام و بی سروصدا غذا را خوردند  بدون این که کسی متوجه آنها شود.

بعد از مدتی چون می دانستم آنها قصد رفتن دارند به بدرقه آنها رفتم اما با کمال تعجب دیدم که هیچ کدام آنها نیستند مثل فرشته  بودند که بی خبر آمدند و رفتند.

مناجات نامه شهید:

بارالــها‍‌! تو قادری و توانائی تو عالمی تو بینایی تو شنوایی تو غفوری تو رحیمی و من به این دلخوشم که اگر رنج می کشم تو می بینی اگر دچار مشکلی می شوم تو یاریم می کنی اگر گناه می کنم تو می بخشی.

بار پروردگارا!  من چیزی ندارم که در راه تو دهم هر چه دارم از آن توست و تو صاحب آن هستی و من اگر آن را تقدیم تو کنم کار بزرگی نکرده ام.

معبودا، از تو می خواهم یاریم کنی که تا جان در بدن دارم در خط تو و دین تو باشم، ایمانی دهی که در مشکلات بایستم و در هر حال شکرگذار نعمتهای تو باشم.

بارالها! مرا از هواهای نفسانی دور کن و یک لحظه مرا وامگذار.

خدایا! من شب و روز اگر حمد و ستایش تو را کنم نمی توانم ذره ای از دریای نعمات را بجا آورم تنها امیدم به کرم و رحمت توست.

خدایا! مرا تا آخرین لحظه عمرم شکرگذار نعمات خود قرار ده.

خدایا! اگر گناه من زیاد است کرم تو بیشتر از آن است.

خدایا! زبانم قاصر از به زبان آوردن نام تواست من چگونه وصف کسی را کنم که تمام وجودم اوست و برای او نامی بهتر از خدا نمی دانم.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


رزمنده میثم کمالزاده (از همرزمان و همکلاسیهای شهید در دبیرستان شهدا):

شهید محمد احمدی در دقایق اول عملیات کربلای پنج مجروح و سپس شهید شد. پیکر مطهر ایشان چندین روز در آب های منطقه عملیاتی بجا ماند.  چند روز از عملیات گذشته بود که من و دو تن از برادران شهید به اهواز معراج شهدا رفتیم. چند کانتینر آنجا گذاشته بودند و پیکر مطهر شهدا در آنها بود. پیکر مطهر شهدا را یکی یکی نگاه میکردیم بلکه شهید محمد احمدی را پیدا کنیم. بعضی از پیکر ها سوخته بود . شهید احمدی یک نشان خاص روی دندان ها یش داشت. دقت می‌کردیم شاید براساس این نشانه پیکر را پیدا کنیم.  برادر شهید این نوحه را با خود زمزمه میکرد: گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل میرسم می بویم او را...  در معراج شهدا پیکر پیدا نشد. تا اینکه پس از حدود یک ماه از معراج شهدا تهران تماس گرفتند و گفتند پیکر شهید پیدا شده.  روز تشییع پیکر شهید وقتی  شهید را میخواستند دفن کنند پیکر شهید بدلیل اینکه مدت زیادی در آب مانده بود تغییر کرده بود.
پدر شهید رو به مردم گفت : ای قوم آیا این محمد من است. 
لایوم کیومک یا اباعبدالله  نثار روح تمامی شهدا و اموات و گذشتگان صلوات.


*****


وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهدا و صدیقین

به نام خداوند خالق و به نام محمود

بارپروردگارا، خالقا، چگونه شکر تو را کنم در حالی که با این همه گناه و مصیبت این نعمت عظیم را عطایم کردی.

خدایا آرزویی را که مدت ها در انتظار آن بودم و لحظه شماری می کردم نصیبم کرده ای. خدایا این را می دانم که تنها به خاطر غفار بودنت هست که این نعمت را عطایم کرده ای وگرنه من چیزی ندارم و عملی ندارم که بخاطر آن شهادت را داشته باشم. تو ای مهربان تو ای ستارالعیوب ای غفارالذنوب هیچ ندارم و هر چه دارم از آن توست.

خدایا در مقابل این همه نعمت تنها چیزی که دارم جانم است که در راه تو می دهم.

چند کلامی با این امت: قدر این امام را بدانید مبادا دل امام را بشکنید و نسبت به مسائل بی تفاوت باشید، اگر سلاح این شهدا به زمین می افتد وظیفه شما است که بردارید و راه آنها را ادامه دهید.

پدر و مادر عزیزم: شما زحمات فراوانی برای من کشیده اید و من شرمنده ام از اینکه نتوانسته ام این همه زحمات شما را جبران کنم از شما می خواهم که مرا حلال کنید و افتخار کنید که این امانت را به بهترین نحو به دست صاحبش سپردید و این را بدانید که همه ما روزی باید برویم حال چه بهتر که این رفتن زیباترین رفتن ها یعنی شهادت باشد.

برادر و خواهرم: وظیفه شما بس سنگین است چون آنها رفتند کار حسینی کردند و شما که مانده اید باید کاری زینبی کنید و پیام شهدا را بگوش جهانیان برسانید و ادامه دهنده راه آنها باشید.

برادر و خواهر عزیزم می دانم که برای شما نتوانستم برادری خوب باشم و وظیفه خود را نسبت به شما انجام دهم از شما حلالیت می طلبم در آخر تمام کسانی که مرا می شناسند حلالیت می طلبم.

برایم قرآن و دعای کمیل بخوانید.

هر که در این بزم مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

منبع:گردان علی اکبر(ع)


  • همرزم شهید:

شهید محمد احمدی جزء آن دسته از غواصانی بود که در اولین شب عملیات بزرگ کربلای ۵ به آب زدند و همان ابتدا اغلبشان به شهادت رسیدند.

پیکر مطهر این شهید، چندین روز زیر آب ماند…

 

  • ناصر احمدی (برادر شهید):

یادم هست آخرین بار که محمد می خواست به جبهه برود، پدر مانع رفتن او شد و برایش شرط سختی گذاشت. او گفت: کارهای من در باغ زیاد است. بمان به من کمک کن.

پدر که باغبان بود؛ کارها را بین من و محمد تقسیم کرد.

کارهایی که به او محول شده بود به اندازۀ کار یک هفته یک کارگر بود! اما محمد در عرض یک روز تمام کارها را انجام داد و فردای آن روز، با اشتیاق به جبهه اعزام شد.

 

  • همرزم شهید:

شهید محمد احمدی متولد ۱۳۴۶ ساکن محمدشهر بود که در اولین شب عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید والامقام، حدود یک ماه در زیر آبهای شلمچه بود تا اینکه بچه ها توانستند او را بیاورند و خانواده اش را از چشم انتظاری نجات دهند.

او هم اکنون در گلزار شهدای بی بی سکینه ماهدشت آرمیده و خانواده محترمش در محمدشهر ساکن هستند.


دفتر بسیج شهیدستان




نظرات (۱)

یه مقایسه سطحی کنیم  خواستهای اون بچه ها با آقایون امروزی 

اواخر پاییز سال ۶۴ بود خب اون زمان امکانات گرمایشی به این شک نبود و نهایتا یک اطاق از خانه رو با بخاری گرم میشد 

و شهید محمد تو اطاقیکه شبها از شدت سرما اب توش یخ میزد بدون هیچ زیر اندازی روی یک موکت می خوابید و صبح وقتی به ایشون می گفتن که چرا زیر انداز نمیندازی می گفتن که بچه ها تو منطقه وخیلی از محرومین امکانات ندارن من چطور میتونم راحت بخوابم...و خیلی از این دست ماجراها

قابل توجه آقایان که سکان بیت المال دستشونه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات