اکبر نریمانی:
سید محمود؛ آخرین بچه خانواده اعتصامی بود؛ پسری خوب با آرامشی عجیب و غریب که در وجودش موج می زد.
چیزی به عملیات والفجر ۸ نمانده بود که یک روز در ام نوشه دیدمش که می
خواست با شهید جواد رهبر دهقان (فرمانده گروهانمان) عکس یادگاری بگیرد.
گفتم دوربینت را بده من عکس بگیرم.
گفت: نه! می خواهم تو هم باشی.
یکی را صدا زد آمد از هر سه مان عکس گرفت.
گذشت تا شب عملیات…
با هم دیده بوسی کردیم، از هم قول شفاعت گرفتیم و گفتم: مواظب خودت باش.
موقع حرکت قایق ها، قایق آنها زودتر حرکت کرد. ۱۰ متر که رفتند، ما هم راه افتادیم.
در مسیر، گلوله آرپی جی را دیدم که دقیقا خورد وسط قایقشان.
آتش گرفتن قایق را هم با چشمان خودم دیدم
اما نمی خواستم باور کنم. خودم را زدم به آن راه و گفتم قایق آنها نبود!
رسیدیم به جزیره؛
شروع کردیم به دویدن به سمت دشمن.
در آن تاریکی شب و زیر بارانی از آتش و دود و تیر، سنگر دشمن را پاکسازی کردیم و نشستیم که کمی نفس تازه کنیم.
دیگر نتوانستم تحمل کنم.
جویای محمود شدم.
گفتند: قایقش را زدند.
پیکر سید محمود اعتصامی برای همیشه در آغوش آبهای اروندرود جای گرفت…
اکبرنریمانی،-شهیدجواد رهبردهقان،-شهیدسیدمحموداعتصامی