🔻مناطق «یک، دو، شش و ده» توسط شوروی
🔹مناطق «سه، چهار و پنج» توسط انگلیسیها
🔸مناطق «هفت، هشت و نه» رضا شاه #پهلوی
🔺منطقه ۱۱«بحرین» توسط محمد رضا شاه پهلوی
سرزمین ایران همواره در طول تاریخ به دلیل
برخورداری از موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی خاص و منحصر به فرد خود،
مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفته است و مرکز ثقل تسویه حسابهای سیاسی،
امنیتی و نظامی این قدرتها محسوب میشود.
از اینرو در برهههای
زمانی مختلف و در قالب تحولات و حوادث مختلف، بخشهای مختلفی از خاک این
سرزمین به اشکال مختلف نظیر جنگ مستقیم، توطئه و کارشکنی دولتهای ثالت،
معاهدات دو جانبه یا چـند جانبه و همچنین مـنازعههای سـیاسی و حقوقی دراز
مدت، از حاکمیت ایران جدا شدهاند.
در این میان، دوران سلطنت
قاجاریه آغازگر و به نوعی رکورددار سنت واگذاری سرزمینی محسوب میشود؛
دورهای که طی آن ایران به دلیل عدم برخورداری از حکومتهای قدرتمند داخلی،
ضعف پادشاهان قاجاری و دخالت مستقیم استعمار انگلیس، به مرکزی برای
رقابتهای سیاسی و نظامی قدرتهای خارجی تبدیل شد و در قالب معاهدات و
مذاکرات صلح مختلف نظیر عهدنامه گلستان و ترکمنچای، مجبور شد از حاکمیت خود
بر بخشهای وسیعی از سرزمینش صرف نظر نماید و از ایران چیزی باقی نماند جز
یک نوار کوهستانی در حاشیه کویر مرکزی.
در تجزیه و تحلیل تمامی
این معاهدات، فارغ از جنبههای معادلات قدرت میدانی و شکست ایران در
جبهههای نبرد، نقش استعمار انگلستان در زمینه سازی و اعمال نفوذ در تنظیم
متن معاهدات بسیار بی بدیل و مهم میباشد. در این نوشتار تلاش خواهیم نمود
از ابعاد مختلف سیاست واگذاری قلمرو سرزمینی در دوره قاجاریه و پهلوی اول و
دوم رمزگشایی نماییم.
*سلطنت قاجاریه، آغازی بر سیاست واگذاری ارضی
با
توجه به موقعیت ژئوپلتیکی ایران به عنوان مسیر دسترسی به هندوستان – به
عنوان قلب تپنده امپراطوری بریتانیا- دولت انگلستان ایجاد حاشیه امنیتی
مناسب جهت حفظ این مستعمره از طمع رقبای منطقهای را محور سیاست خود قرار
داده بود؛ از اینرو به عنوان اولین اقدام، با انعقاد عهدنامه «مفصل یا
معاهده تهران» با ایران در 29 صفر 1227 قمری (14 مارس 1812 میلادی)، دولت
ایران را مجبور ساخت تا با لغو تمام معاهدات خود با سایر دول اروپایی تا
تاریخ امضای این قرارداد، مسیر دسترسی به هندوستان را برای رقبای خود
بلوکه نماید.
همچنین در جریان جنگهای ایران و روسیه، روسها با اتخاذ
راهبرد تاکتیکی و جهت تقویت قوای خود در جبهه نبرد با نائلئون بناپارت، با
کمک و پیشنهاد انگلستان، مقدمات مذاکرات صلح با دولت ایران و انعقاد
عهدنامه گلستان را فراهم نمودند.
به گواه تاریخ، سرگور اوزلی
سفیر انگلستان در ایران نقش بسزایی در انعقاد معاهده گلستان داشت و سرانجام
پس از کش و قوسهای فراوان، معاهده انگلستان در تاریخ 29 شوال 1228 قمری/
25 اکتبر 1813 میلادی به امضاء نمایندگان دولتین ایران و روسیه رسید.
بر
مبنای این معاهده بخشهایی از خاک ایران نظیر قرهباغ، گنجه، شکّی و
شیروان، دربند و بادکوبه و قسمتی از تالش به انضمام تمامی داغستان و
گرجستان و محال شورهگل و آچوق باشی و کورنه و منکریل و تمامی اولکای
قفقاز تا کنار دریای خزر به خاک روسیه الحاق شد.
همچنین انحصار
برخورداری از نیروی دریایی در دریای خزر به دولت روسیه واگذار شد. ابهامات
موجود در قرارداد گلستان در عدم تعیین مشخص و دقیق سرحدات؛ دست روسها را
در معاهدات بعدی از جمله قرارداد ترکمنچای بازگذاشت، تا اینکه شروع دوره
دوم جنگهای ایران و روس و دست برتر روسها در تحولات میدانی نبرد، باعث
نگرانی انگلیسیها از پیشروی قوای روسی شد و سرانجام با وساطت و میانجیگری
سرجان مـاکدونالد انگلیسی، تمهیدات لازم برای انجام مذاکرات صلح در
روستای تـرکمانچای فراهم شد.
در نهایت معاهدات ترکمانچای در 5 شعبان 1243 قمری (10 فوریهء 1828 میلادی) به امضای عباسمیرزا و ژنرال پاسکویچ روسی رسید. در جریان این معاهده علاوه بر تثبیت نتایج حاصل از معاهده گلستان برای روسها، سرزمینهای حـاصلخیز و پرمنفعت قرهباغ، شورهگل و بخشی از صحرای مـغان از سرزمین ایران جدا شد؛ همچنین دولت ایران تسلط مطلق روسیه بر دریای خزر را پذیرفت.
افغانستان از دیرباز تحت حاکمیت ایران بود و شهر هرات نیز مرکز خراسان و فرهنگ و ادب ایران به شمار میرفت و به دلیل موقعیت خاص خود به عنوان معبری جهت دسترسی رقبای انگلستان به هندوستان، خط قرمز انگلستان محسوب میشد. قاجارها نیز به دلیل تمرکز بر تحولات شمال غرب و درگیری با روسها، همچنان از تحولات سیاسی و نظامی افغانستان جا مانده بودند؛ از طرف دیگر رقابتهای منطقهای انگلیس و روسیه و تمایلات دولت قاجار به روسیه در آن مقطع زمانی، سبب شد انگلستان تمایلات تجزیه طلبی و گریز از مرکز را در بین مردم و مقامات محلی افغانستان تقویت نماید.
در کنار این قراردادها که با دخالت مستقیم دولت انگلستان به ثمر رسیده بودند؛ باید به قرارداد آخال نیز که در دوره ناصرالدین شاه قاجار بین دولت ایران و روسیه در تاریخ 22 محرم 1299قمری/ 14 دسامبر 1881 میلادی منعقد شده بود، اشاره نماییم. برمبنای این معاهده که بعد از تصرف مناطق ترکستان و بخش خاوری دریای مازندران توسط روسها، بین نمایندگان دولیتن ایران و روسیه منعقد شده بود، دولت ایران مجبور شد از حاکمیت خود بر بخشهایی از مرزهای شمال خراسان تا رود تجن به مثابه ایالت ماوراء دریای مازندران صرفنظر نماید.
سعدآباد؛ پیمانی در ازای فروش اراضی ایران
اسناد، مدارک و همچنین حافظه تاریخی ایرانیان در موضوع واگذاری سرزمینهای مادری به طور ناخواستهای با دوره قاجاریه پیوند خورده است. شاید تعدد معاهدات منعقد شده و عمق فاجعه واگذاری اراضی در دوره قاجاریه، سایهای سنگین بر تحولاتی که در دوره پهلوی اول و دوم و به ویژه در ماجرای جدایی بحرین از ایران انداخته است؛ به ویژه اینکه امروزه، در جریان سرکوب شیعیان بحرین توسط ائتلاف بحرین- عربستان ، بیش از پیش داغ بحرین در قلب ایرانیان تازه تر شده است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، پایانی بود بر تداوم سیاست فروش و واگذاری اراضی ملت ایران به بیگانگان؛ به نحوی که حتی مصاف و رویارویی 8 سال جنگ نظامی و پرشدت، دنیای استکبار نتوانست کوچکترین خدشهای به تمامیت ارضی ایران وارد نماید و حتی یک وجب از خاک مقدس و پاک ایران نصیب بیگانگان نگردید.
در دوره پهلوی اول، فارغ از نقش انگلستان در به قدرت رسیدن رضاخان، انگلستان کماکان نقش محوری خود در تحولات سیاسی ایران را حفظ کرده بود و در راستای منافع منطقهای خود از جمله سد نفوذ و مهار کمونیسم و تامین امنیت انرژی در منطقه خلیج فارس در فواصل بین دو جنگ اول و دوم جهانی، استراتژی تشکیل پیمانهای دفاعی و نظامی از جمله پیمان سعدآباد بین ایران، ترکیه، عراق و افغانستان را در دستورکار خود قرار داده بود.
جدایی بحرین؛ لکه ننگی بر پیشانی پهلوی دوم
منطقه خلیج فارس از دیرباز به دلیل تامین 70 درصد منابع انرژی نفتی دنیا، مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است و تا سال 1971 ، انگلستان به عنوان قدرت بلامنازع خلیج فارس مطرح میشد. با استناد به سخن هنری جان تمپل، نخست وزیر انگلستان درسالهای ١٨۶٠ – ١٨۵٠، که معتقد است انگلستان نه دوست دائمی دارد و نه دشمن دائمی، بلکه منافع ملی دائمی دارد؛ سیاست منطقهای انگلستان در منطقه خلیج فارس به گونهای طراحی شده بود تا کشورهای منطقه روز به روز ضعیف تر گردیده و پایگاههای منطقهای خود در خلیج فارس را از دست بدهند. ازاینرو جدایی بحرین از ایران با برنامهریزی انگلیسی را میتوان در این راستا ارزیابی نمود.
جمع بندی
بدون شک وقتی سخن از جدایی بخشهایی از سرزمین مادری به میان می آید؛ حافظه تاریخی ایرانیان، معاهدات گلستان، ترکمنچای و به ویژه جدایی بحرین از ایران در زمان سلطنت پهلوی دوم را به یاد میآورد. سیاستی که تداوم آن در برهههای زمانی مختلف دستهای پشت پرده استعمار انگلیس را آشکار میسازد و درنهایت پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، پایانی بود بر تداوم سیاست فروش و واگذاری اراضی ملت ایران به بیگانگان؛ به نحوی که حتی مصاف و رویارویی 8 سال جنگ نظامی و پرشدت، دنیای استکبار نتوانست کوچکترین خدشهای به تمامیت ارضی ایران وارد نماید و حتی یک وجب از خاک مقدس و پاک ایران نصیب بیگانگان نگردید.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
سلام خیلی عالی و کامل بود /سپاس